Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جهان نيوز به نقل از تسنیم، متن حاظر توصیف و نقد کتاب «شیطان بزرگ، شیطان کوچک» خاطرات الیعزر (گیزی) تسفریر، آخرین نمانیده موساد در ایران در دوران طاغوت است که توسط علیرضا سلطانشاهی، نویسنده و پژوهشگر حوزه فلسطین در چهلمین نشست کبوتران مسجد دور دست که به همت دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شده است، ارائه گردیده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در بخش نخست این مطلب به بررسی کتاب خاطرات آخرین فرستاده موساد به ایران در دوران طاغوت پرداختیم. در بخش نخست، نویسنده، مترجم، مقدمه کتاب و ساختار آن پرداختیم در این بخش، محتوای ارائه شده در کتاب به اضافه جمع بندی ارائه کننده بحث را حضورتان تقدیم می کنیم.
محورهای مورد توجه در کتاب
تأکید بر وجود یهودستیزی در ایران
اولین موضوعی که در تمامی کتاب هایی که از سوی یهودیان ایرانی تبار نوشته شده، مورد توجه قرار گرفته، این است که بر وجود یهود ستیزی در ایران تأکید می کنند. یعنی می گویند از قدیم الایام قبل از ورود اسلام در ایران یهود ستیزی وجود داشته است و بعد از ورود اسلام تشدید شده، در دوره صفوی این تشدید افزایش یافته و تنها در دوره پهلوی اول و دوم کمی کاهش پیدا کرده است. در دوره پهلوی هم می گویند، دوره رضا شاه خوب بوده اما به خوبی دوره محمد رضا نبوده است. یهودیان ایران از اعدام نماینده شان در دوره رضا شاه گلایه مندند. در دوره رضا شاه فردی به نام یوسی حییم به اتهام کودتا علیه رضا شاه اعدام شد. یهودستیزی و حقد و کینه وی نسبت به ایرانی ها و شیعیان کاملا شفاف و صریح است. تعمد دارد که مخاطب متوجه این موضع تسفریر شود.

دلایل سقوط شاه از نگاه تسفریر
او 193 روز حضور خود را تجزیه و تحلیل می کند که چرا شاه سقوط کرد؟ او دلایلی را از دیدگاه خودش ذکر می کند.
عدم شناخت امام خمینی (ره)
او می گوید ما امام را نشناختیم و این ضعف اطلاعاتی ما اروپایی ها و آمریکایی ها بود. امام به عرصه آمد، ما اصلا توجهی به او نکردیم و وقتی آمدیم متمرکز شویم دیگر کار از کار گذشته بود. او خیلی تأسف می کند. او خیلی جاها امام را با «هامان عمالیقی» مقایسه می کند. در کتاب فرزندان استر می گوید هامان عمالیقی قصد داشت توطئه ای را علیه یهودیان ایران ترتیب دهد و یهودیان ایران را نابود کند. در برخی مقاطع کتاب امام خمینی (ره) را هم ردیف هیتلر می کند. او می گوید این ضعف ما یهودی ها بود که نتوانستیم چنین افراد یهودستیزی را از قبل بشناسیم و نگذاریم قدرت بگیرند.

کوتاهی آمریکا و کارتر
شدت حملاتی که به آمریکا دارد بسیار شدید است. او مشخصا به کارتر حمله می کند و با تعبیرات زشتی خطاب می کند. در بعضی مواقع به شخص کارتر و دیدگاه های او ورود می کند که نشان می دهد از کجا این رنجش ایجاد می شود. طی سالهای اخیر کارتر کتابی حرکات ضد نژادی رژیم صهیونیستی در فلسطین نوشته است- که در ایران چند ترجمه از آن منتشر شد- این کتاب سروصدای زیادی در دنیا به وجود آورد و صهیونیست ها علیه آن سخنان زیادی گفتند. در این کتاب تسفریر می گوید کارتر از همان ابتدا نژاد پرست بود. البته به کتاب اشاره نمی کند و به خود کارتر حمله می کند. می گوید آمریکایی ها خیلی کوتاهی کردند و خطر را زود متوجه نشدند، وقتی هم متوجه شدند از در مماشات وارد شدند و بعد از آن هم انقلاب را به رسمیت شناختند. او می گوید اصلا نباید این اتفاق می افتاد بلکه باید با برخوردی شدید با انقلابیون، کار انقلاب را خاتمه می دادند. در این کتاب سیاست های آمریکا به نقد کشیده می شود.

بی کفایتی ارتش و دوستداران شاه
موارد متعددی ذکر می کند مبنی بر اینکه ارتش وظایف خود را به درستی انجام نداد. افرادی را هم ذکر می کند که در زمان آرامش به پست و پول و مقام رسیدند اینها اشخاص خائنی بودند و باید در دوره خطر شاه را همراهی می کردند اما این کار را نکردند به این افراد هم به شدت متعرض می شود.

خروج صهیونیست ها از ایران
آخرین محوری که به طور مفصل به آن اشاره می کند خروج صهیونیست ها از ایران است. که بخش مهمی از کتاب است و مأموریت ویژه خود را ظرف 193 روز حضوش در ایران بیان می کند.
مرحله اول
اینکه چطور با دستوراتی که از رژیم صهیونیستی می گیرند، اعلام می کنند تمام بساط خود را جمع کنند. قراردادها، شرکت ها، امکانات و هرچیز که باید جمع آوری شود را جمع کنند و هرچه نیاز است فروخته شود را بفروشند و بساط تمام امور مربوط به خود را جمع کنند و همه این حدود 1 هزار نفر را با تمام متعلقاتشان مالی و سرمایه ای شان در فرصتی مناسب از ایران خارج کنند.

مرحله دوم
تسهیلاتی فراهم کنند تا تمام یهودی هایی را که پیش از این در ایران مانده بودند و حال با وقوع انقلاب اسلامی، حدس هایی می زدند که اتفاقاتی علیه شان بیفتد، از ایران مهاجرت کنند. آماری که موجود است، نشان می دهد که در تاریخ مهاجرت یهودیان ایران، از 100 هزار یهودی که در ایران حضور داشته اندو الآن به 25 هزار نفر رسیده، یک سوم آنها در دوره رضا شاه و زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1329 و نزدیک 50% آنها در سال 1357 در این دوره از ایران مهاجرت کردند. خانم مرضیه یزدانی در کتاب اسناد مهاجرت این آمار را ذکر می کند. در واقع مهمترین مأموریت را الیعزر تسفریر برای مهاجرت یهودیان برعهده داشته است.

تمام این یهودیان را با پروازهای «اِل عال» مهاجرت دادند. جزئیات این مهاجرت را دیوید آلیانس در کتاب «بچه کاشی» ارائه کرده است. وی یک یهودی است که در ارتباط با انگلستان و یهودیان چند اثر مهم داشته و مطالبی در آنها بیان کرده، که جایی ذکر نشده اند. از جمله می گوید روی کار آمدن بختیار با وساطت او و صهیونیست ها انجام شده است. همچنین فراری دادن بختیار نیز توسط آنها انجام شده است. کودتای نوژه هم با حمایت مالی دیوید آلیانس بوده است. دیوید آلیانس در زمان انقلاب در ایران حضور داشت. وی در با وجود آنکه یک سرمایه گذار انگلیسی است وی به سلطان نساجی در انگلستان مشهور است، ولی در پروازهای «اِل عال» دخالت می کرد. او زد و بندهای سیاسی مفصلی داشته که در این کتاب به بخش هایی از آن اشاره کرده است.

پس از انتقال های اولیه، 33 نفر باقی ماندند که نیروهای اسرائیلی در سفارت رژیم صهیونیستی بودند. اینها به این امید باقی مانده بودند که بختیار بتواند بقا یابد، انقلاب مهار شود و در ایران بمانند. اما پیش بینی خود را اعلام کرده بودند مبنی بر اینکه کار از دست خارج شده است. دیوید کیمچه مدیر کل وزارت خارجه رژیم در سفری که در زمان بختیار به ایران داشت گزارشی می نویسد که ما پیش بینی خود را کرده ایم و خوب است که امید داشته باشیم ولی کار تمام شده است و نباید توان بیشتری صرف کنیم. با این همه این 33 نفر کادر سفارت رژیم صهیونیستی در ایران باقی می مانند. سفارت را هم خالی می کنند.

خارج کردن اسناد مربوط به روابط ایران و رژیم صهیونیستی از ایران
یکی از مهمترین و هوشمندانه ترین و اساسی ترین کارهایی که صهیونیست ها انجام داده اند و ما به آن توجه نداشته ایم، این بود که ظرف مدتی که در حال آماده شدن برای خروج از ایران بودند، تمام اسناد مربوط به روابط ایران و رژیم صهیونیستی، نه فقط مربوط به داخل سفارت بلکه در سایر سازمان ها از جمله ساواک، سازمان برنامه، دربار و نخست وزیری را به اشکال مختلف تخلیه می کنند. الآن بعد از قریب 40 سال کسی که در حال پژوهش در روابط ایران و رژیم صهیونیستی است می گوید پرونده ها همه ناقص اند کاملا مشخص است که بخش زیادی از این پرونده ها در آمده اند. این مسئله نمی تواند اتفاقی باشد. در جاهای مختلفی که جای پا داشته اند این اقدام را انجام داده اند و اسناد مربوط به آنها ناقص است. چون پیش بینی کرده بودند که انقلاب رخ خواهد داد و دیگر جای پایی در ایران نخواهند داشت تمام اسناد سفارت را تخلیه کردند. با تسخیر سفارت اسرائیل در روز 22 بهمن 1357، یک سند از روابط ایران و اسرائیل وجود نداشت. وقتی انقلابیون وارد شدند هیچ چیز نبود.

هنگام اشغال سفارت اسرائیلی در تهران، اسرائیلی های سفارت، در 5 پایگاه در تهران مستقر شده بودند. نام این مکان ها را هم ذکر می کند. نام هر کدام از اینها نامی داشته اند و با یکدیگر در ارتباط بوده اند و ورود و خروج آنها هم با ضوابط خاصی انجام می شده است. کارمندان سفارت اسرائیل در زمان بختیار با دیوید آلیانس و در زمان دولت موقت با عباس امیر انتظام در ارتباط بوده اند. اینها به دولت موقت خیلی امیدوار بودند و می گفتند اینها کسانی هستند که می شود با آنها گفتگو کرد. عباس امیر انتظام، خاطرات مفصلی را در مصاحبه با مناشه امیر دارد و در آنجا می گوید که در زندان چه اتفاقاتی برایش افتاده است و علیه نظام سخن می گوید. عباس امیر انتظام به عنوان جاسوس دستگیر شده بود.

بعد از انقلاب، سفارت تسخیر می شود. به این نتیجه می رسند که این 33 نفر راهی برای بازگشت ندارند و پرونده اسرائیل هم در ایران مختومه است و باید بروند. فرآیند خروج این 33 نفر از ایران بسیار خطرناک بوده است از این جهت که این احتمال را می داده اند که دستگیر شوند. تصمیم می گیرند از طریق سفارت آمریکا وارد عمل شوند. سفارت آمریکا ورود می کند. در تاریخ 28 بهمن 1357، زمانی که عرفات به همراه یک هیئت 59 نفره به عنوان اولین میهمان خارجی انقلاب وارد ایران می شود، یک هواپیمای آمریکایی برای خروج این 33 نفر تدارک می بینند.

دستور تجمع برای خروج
دستور می دهند همه 33 نفر در ساعت 5 بعدازظهر در هتل هیلتون وقت (هتل استقلال کنونی) حاضر شوند و از آنجا اینها را به فرودگاه منتقل می شوند. تسفریر در این بخش می گوید به این نتیجه رسیده بودیم که اگر به دست انقلابیون بیفتیم، بلا شک همگی اعدام می شدیم.

نکته عجیبی که ادعا می کند و باید راستی آزمایی شود این است که می گوید دولت موقت در جریان این خروج قرار داشته و اصرار داشته اند که ما سریعا از ایران خارج شویم. او مدعی می شود از میان انقلابیون شهید بهشتی هم در جریان قرار داشت و به هتل هیلتون آمد و برای اینکه تبدیل به یک بحران در سطح منطقه نشود سفارشات لازم را انجام می دهد که اینها تحت الحفظ و بدون هرگونه تعرض و با سلامت کامل و امنیت به فرودگاه بروند و از ایران خارج شوند. تا زمانی که از مرز ایران خارج نشده بودند این نگرانی را داشتند و در هواپیما می گفتند شایعاتی هم وجود داشت که اینها را دستگیر کرده اند. لذا مناخیم بگین، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی در انتظار فرود هواپیمای این 33 نفر بود.
سرانجام از طریق فرانکفورت وارد فلسطین اشغالی می شوند و بدین نحو پرونده سفارت اسرائیل در ایران بسته می شود.

ترور امام خمینی (ره) و کودتای نوژه
تسفریر به مسئله ترور امام در کتابش اشاره می کند. ترور حضرت امام (ره) امروز در برخی محافل و منابع موضوع بحث است. او می گوید بختیار از ما خواست که امام (ره) را از بین ببریم. این درخواست بختیار از شخص تسفریر بود. فرد دیگری به نام «یوسی آلفر» که کتاب پیرامونی را نوشته است و کتاب بسیار خوبی در خصوص روابط ایران و اسرائیل است، به این قضایا اشاره می کند. او می گوید شاه و بختیار از اسرائیلی ها خواستند که امام (ره) ترور شود. او می گوید ما این درخواست را به مرکز ارسال کردیم و مرکز پاسخ داد این اقدام در مرام ما نیست که بخواهیم امام را ترور کنیم و این کار را نمی کنیم. فردی دیگر که همان داود کاشی این موضوع را مطرح می کند و می گوید موضوع ترور امام (ره) در حول و حوش انقلاب مطرح بوده است. داود کاشی می گوید این موضوع را با شخص شاه مطرح کردم. او می گوید حتی بعد از انقلاب هم در سفری که به مکزیک داشتم با شاه این موضوع را مطرح کردم که آیا شما می خواستید امام خمینی (ره) را ترور کنید؟ شاه می گوید: من نمی خواستم این کار را انجام دهم و اصلا این خواسته را مطرح نکردم. نه در عراق قصد انجام این کار را کردیم در حالی که امکان آن را داشتیم و نه در فرانسه.

حتی سیستم اطلاعاتی فرانسه اعلام کرده بود ما می توانیم این کار را انجام دهیم اگر شما می خواهید به ما بگویید. به این موضوع اشاره می کند و می گوید شاه همه اینها را رد می کند و می گوید اگر این کار را انجام دهم به عنوان یک جنایتکار در تاریخ ثبت می شوم و همانطور که در مورد مردم ایران دست به کشتار نزدم در مورد امام هم این کار را نمی کنم. این مطالب را داود کاشی یا همان دیوید آلیانس مطرح می کند در حالی که می دانیم دروغ است و دست کم می دانیم که شاه بین سال های 1342 تا 1357 دست به کشتار وسیع مردم زد. از فحوای این اسناد و کتاب های مختلف معلوم می شود که همه اینها قصد داشتند این کار را انجام دهند اما امکان آن برایشان فراهم نشد. یعنی اگر از دستشان می آمد و از عواقب آن نگران نبودند حتما دست به این کار می زدند. ولی هزینه فایده ای که کردند منجر به این شد که از ترور امام صرف نظر کنند و بگویند به خاطر حقوق بشر دوستانه و انسان دوستانه جلوی این کار را گرفتیم و اصلا نمی خواستیم این کار را انجام دهیم و هر کس این حرف را زده اشتباه است.

حساسیت بر حوادث مربوط به ایران
او به چند موضوع دیگر هم اشاره می کند که نشان می دهد به مسائل انقلاب و ایران و حتی بعد از انقلاب حساس بوده و پی گیری می کرده است. مسئله امام موسی صدر، را وارد می شود و موضع گیری مشکوکی دارد و باید دید چه چیزی مد نظرش بوده که حداقل موساد نگذاشته است. در مورد شهادت آقا مصطفی خمینی اظهار نظر می کند. در مورد مرگ دکتر شریعتی و شهادت سید محمد باقر حکیم هم اظهار نظرهایی دارد. که کمی مشکوک است و شاید به این دلیل که تبعاتی ممکن است داشته باشد به اصل قضایا نمی پردازد. ولی مشخص است با توجه به پیگیری هایی که داشته دغدغه او بوده است.
او در خصوص 18 تیر، ایران گِیت یا همان ایران کُنترا یا مک فارلین، واقعه طبس، جنگ ایران و عراق، قتل های زنجیره ای، وضعیت بهاییان و تسخیر لانه جاسوسی اظهارات قابل تأملی دارد.

نتیجه گیری
پیش از این با خواندن این کتاب در نشریه  15 خرداد در سال 1387، در دو شماره نقد و بررسی انجام داده ام و این نتیجه گیری را کرده ام. تسفریر با این کتاب قصد دارد به مخاطبش القاء کند که ما کاملا از لحاظ امنیتی و اطلاعاتی بر اوضاع ایران اشراف داریم و حتی مسائل بعد از انقلاب را همانگونه که عرض کردم اشاره می کند. او جاهایی هم از قدرت نمایی اسرائیل و موساد سخن می گوید.

یکی دیگر از اهدافش این است که اطلاعات مسموم را در قبال انقلاب و تحولات بعد از انقلاب به مخاطبش می دهد. خودشان را از اقداماتی که پهلوی در ارتباط ساواک و موساد انجام داده تبرئه می کنند.
اقدامات خودشان در ایران را خدمت معرفی می کنند نه چپاول و خیانت و جنایت. کل اقداماتشان را، اقدامات سازنده و انسان دوستانه و سازنده و برای ملت ایران معرفی می کنند. و به نحوی اعلام می کنند که با حاکمیت در ایران مشکل دارند نه با مردم ایران و نه با فرهنگ و تاریخ و ادب ایران. این مسئله ای است که بر آن اصرار دارد. در کتاب یوسی آلفر و دیگر منابع هم همین طور است. می خواهند به نحوی القاء کنند که آنچه در ایران با عنوان انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است، مردمی نیست و می گویند دوره گذرایی و می رود و ما همانطور که طی این 2 هزار و 500 سال با مردم و فرهنگ ایران ارتباط داشتیم، دوباره می آییم و بده بستان دوباره ایجاد می شود.

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۲۲۳۶۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سی‌وچهار دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در یک نگاه

مروری به ادوار مختلف نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، تاثیر وضعیت سیاسی و اجتماعی هر دوره را بر میزان استقبال مردم از این رویداد نشان می‌دهد.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، هنوز آن فرش زرشکی پاخورده در خاطرم زنده است، سالن به سالن روی آن فرش راه رفتم تا شاعر محبوبم را در غرفه نگاه پیدا کنم. مجموعه اشعارش تازه منتشر شده بود؛ ۹۹۰ صفحه با بهای ۸ هزار تومان. او با احترام روی اولین صفحه سفید کتاب نوشت: «برای دختر نازنینم: شبنم.» امضا: سیدعلی صالحی. سال ۸۴ بود و هجدهمین دوره نمایشگاه کتاب با این شعار: «درخت ایران ریشه در آب‌های خلیج‌فارس دارد.» نسل من خاطرات اینچنینی از نمایشگاه بین‌المللی کتاب زیاد دارد.

 

به خصوص آن دوره‌ای که نمایشگاه در فضای سرسبز و خوش ِ محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران برگزار می‌شد. ازدحام علاقه‌مندان به کتاب در راهرو‌های سالن‌ها، دیدار با نویسنده‌های محبوب، شلوغی غرفه ناشرانی که کتاب‌های چاپ اول‌شان را روی میز چیده بودند، خستگی چهره غرفه‌داران و ناشران که آمیخته با لبخند و خوشی بود و خستگی ما، خستگی شیرینِ ما از پس ده‌ها هزار قدم پیاده‌روی میان کتاب‌ها، نویسنده‌ها و شاعران و گپ زدن‌های پرشر و شور درباره شعر، داستان، فرهنگ و سیاست.

 

سال ۸۶ گویی جادوی شور و اشتیاق نمایشگاه کتاب از بین رفت. دوره ریاست محمود احمدی‌نژاد تازه آغاز و همزمان با آن چرخه سوخت هسته‌ای کامل شده بود و تحریم‌ها آغاز. وزیر فرهنگ و ارشاد وقت، محمدحسین صفارهرندی بود و طرح مبارزه با بدحجابی زمستان ِ قبل از هجدهمین دوره نمایشگاه کتاب تصویب و اجرای آن آغاز شده بود. جامعه هنری زیر سایه سنگین از دست دادن پرویز یاحقی، بابک بیات و ناصر عبداللهی و شادی بازگشت محمدرضا لطفی بود. جامعه ادبی نیز هنوز در کشمکش اختلاف بر سر رمان‌های محبوب پس از انقلاب بودند که وزارت ارشاد تابستان سال قبل منتشر کرده بود. فهرستی که در صدرش نام بامداد خمار و نویسنده‌هایی مانند مرتضی مودب‌پور و فهیمه رحیمی به چشم می‌خورد. علاوه بر شرایط حاکم بر جامعه از منظر اجتماعی و سیاسی، جابه‌جایی محل برگزاری نمایشگاه نیز در ریزش بازدید از نمایشگاه اثرگذار بود. نمایشگاه کتاب این ریزش را حدود ۱۰ سال بعد در شهر آفتاب نیز تجربه کرد؛ سال ۱۳۹۵٫ سالی که علاوه بر ریزش بازدیدکنندگان، تعداد ناشران داخلی و خارجی نیز کاهش پیدا کرد.

 

دهه هشتاد


اگر دوباره به دهه هشتاد که با دوران اصلاحات آغاز و با دوران احمدی‌نژاد پایان یافت، بازگردیم با سیر نزولی انتشار کتاب نیز مواجه خواهیم بود که بر کیفیت نمایشگاه کتاب به خصوص در نیمه دوم دهه هشتاد اثرگذار بود. از منظر نشر باید گفت ابتدای دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، جهش ناگهانی آمار نشر شاید از دور حکایت از بهبود حال کتاب داشت، اما هنگامی که به آمار نگاه کنید، متوجه می‌شوید با تغییر دولت آمار نشر کتاب‌های مذهبی رشد چشمگیری داشته نه کتاب‌های حوزه ادبیات و فلسفه و علوم اجتماعی و آنچه در ادامه رخ داد و به نظر سیر نزولی می‌آید، تعدیل سیاست‌های متاثر از مداخله دولت در نشر است؛ کاهش شمارگان کتاب‌های دینی و افزایش شمارگان کتاب‌های حوزه جامعه‌شناسی، فلسفه و ادبیات. هر چند می‌توان تغییر فرهنگ مطالعه و ورود فناوری‌های نوین به این حوزه را نیز دخیل دانست. برای دریافت اطلاعات دقیق از آمار‌ها و تحلیل نشر این دوره می‌توانید گزارشی که تحت عنوان «گزارش ملی فرهنگ حوزه نشر کتاب» برای پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات تهیه شده و در سایت مرکز رصد فرهنگی کشور منتشر شده را مطالعه کنید.

دهه نود

 

برای نمایشگاه بین‌المللی کتاب، دهه پر افت و خیزی بود. بیست و چهارمین دوره نمایشگاه کتاب در سال ۹۰ هنگامی که سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد بود، به نظر موفقیت خوبی در برگزاری به دست آورد؛ افزایش حضور ناشران داخلی و خارجی و بیشترین تعداد کتابی که در نمایشگاه تا آن زمان و حتی پس از آن به نمایش گذاشته شد: حدود ۴۷۰ هزار عنوان کتاب. در همین دهه بود که نسیم مرعشی را با پاییز فصل آخر سال است و هرس شناختیم. قیدار و رهش را از رضا امیرخانی خواندیم و فریبا کلهر پنج اثرش یعنی شروع یک زن، پایان یک مرد، شوهر عزیز من، عاشقانه و مردی از آنادانا را منتشر کرد. از گلی ترقی دو کتاب جدید خواندیم؛ فرصت دوباره و بازگشت. ناهید طباطبایی، سور شبانه را روانه بازار کرد و محمود دولت‌آبادی به مناسبت ۸۰ سالگی کتاب اسب‌ها، اسب‌ها از کنار یکدیگر را نوشت و چاپ کرد. محمدرضا بایرامی بالاخره مجوز مردگان باغ سبز را گرفت و لم‌یزرع را منتشر کرد. از مهدی یزدانی‌خرم، خون خورده، سرخ سفید و من منچستر یونایتد را دوست دارم وارد بازار شد.

 

رضا جولایی، برکه‌های باد، یک پرونده کهنه، شکوفه‌های عناب، پاییز ۳۲ و ماه غمگین، ماه سرخ را منتشر کرد. از فرهاد کشوری مردگان جزیره موریس، سرود مردگان، دست نوشته‌ها، صدای سروش و کشتی توفان‌زده را خواندیم. از منیرالدین بیروتی، بحر و نهر، آرام در سایه و ماهو، از ابوتراب خسروی، ملکان عذاب را و آواز پر جبرییل، از مصطفی مستور سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار، بهترین شکل ممکن، عشق و چیز‌های دیگر، از زنده‌یادیعقوب یادعلی آداب دنیا و آمرزش زمینی و متغیر منصور، از محمود حسینی‌زاد این برف کی آمده، آسمان، کیپ ابر، بیست زخم کاری، از جواد مجابی گفتن در عین نگفتن و ایالت نیست در جهان، از حسین سناپور، مخلوقات غریب و دیگر کتاب‌ها… ما دهه نود را این‌طور سر کردیم و ۹ دوره نمایشگاه کتاب در این دهه برای ما هر سال بی‌رونق‌تر شد؛ چه در زمان وزارت سیدمحمد حسینی، چه در زمان وزارت علی جنتی، چه دوران سیدعباس صالحی یا وزارت کوتاه سیدرضا صالحی‌امیری.

 

دهه نود را کرونا تمام کرد. نمایشگاه کتاب نیز مانند بسیاری از رویداد‌های دیگر تحت تاثیر بیماری همه‌گیر که روز‌ها و روزها، آمار مرگ و میرش ما را به وحشت می‌انداخت، معلق شد. بعد از دو سال غیبت (۱۳۹۹ و ۱۴۰۰) نمایشگاه کتاب تهران با شعار «با کتاب سلامتیم» به مصلی بازگشت. اما برای بازگرداندن ناشران و بازدیدکنندگان نیاز به زمان داشت. پارسال که می‌توانست فرصت طلایی برای بازگرداندن آن اشتیاق گم شده برای نمایشگاه کتاب باشد، مسائلی دیگر دخیل شد برای بی‌میلی برخی ناشران و بخشی از مردم نسبت به حضور در نمایشگاه. برخی آن را تحریم نمایشگاه نام نهادند، عده‌ای تکذیب کردند، بعضی از مسوولان اعلام کردند مشکلات خود ناشران باعث شده حضور پیدا نکنند و «تحریم» واژه دشمن است… هر چند در مقابل ناشرانی که شرکت نکردند، ناشرانی نیز به نمایشگاه پیوستند که آمار‌ها را افزایش دادند. سال گذشته یکی از پرحاشیه‌ترین نمایشگاه‌های کتاب را پشت سر گذاشتیم؛ نمایشگاهی با چند پرونده تخلف، چندین تذکر، خبر پلمب و… حالا این روز‌ها به استقبال سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب می‌رویم که با شعار «بخوانیم و بسازیم» از نوزدهم تا بیست و نهم اردیبهشت ماه برگزار می‌شود.

مرور جدول زیر کمک می‌کند بتوانیم بینشی نسبت به سیری که نمایشگاه کتاب در این سی و پنج دوره داشته به دست آوریم و اگر هر فراز و فرودش را با شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دورانش بسنجیم، تحلیلی از تاثیر وضعیت جامعه بر این نمایشگاه خواهیم داشت.

 

دیگر خبرها

  • امروزه ریشه های شجره طیبه انقلاب اسلامی ایران مستحکم تر شده است
  • کتاب «رضای انقلاب» در حوزه هنری رونمایی می‌شود
  • نویسنده گزارش جعلی بی‌بی‌سی چه کسی است؟ /دست به دست شدن یک سوژه میان منافقین، موساد و انگلیسی‌ها
  • خدمات جهاد سازندگی ماندگار است
  • روسیه این سلاح حساس آمریکایی را به ایران فرستاده
  • رونمایی از «رضای انقلاب» در حوزه هنری
  • زوال اسرائیل در اندیشه امام و رهبر انقلاب
  • حضور انتشارات نگاه با ۲ هزار عنوان در نمایشگاه کتاب
  • سی‌وچهار دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در یک نگاه
  • تذکر رهبر انقلاب به اهمیت نگاه ملی در کودکان + فیلم